1- فرمایش حضرت ولی عصر (عج): بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.
2- این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها است.
3- اظهار محبت قلبی است.
4- نشانه انتظار است.
5- زنده کردن امر ائمه اطهار است.
در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) مردی کوهستانی با غلام خود به حج رفتند. در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده و مولایش او را کتک زد. غلام برآشفته و به مولای خود گفت: تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من هستی. و پیوسته یکدیگر را تهدید می کردند تا قرار شد نزد امیرالمؤمنین بیایند.
هردو به نزد حضرت علی (ع) رفتند و مولای ضارب گفت:
این شخص غلام من است و خلافی کرده او را زدم و بدین سبب از اطاعت من سر بر تافته و مرا غلام خود میداند.
دیگری گفت:
به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من میباشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسایل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده و مرا غلام خود میداند تا از این راه اموالم را تصرف کند.
امیرالمومنین به آنها فرمود:
بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و صبح نزد من بیایید.
چون صبح شد آمدند. حضرت به قنبر فرمود که دو سوراخ در دیوار مهیا کن.
صبح آن دونفر به همراه تعداد زیادی از مردم آمدند و هریک از مردم می گفتند که قضیه ای برای امیرالمؤمنین رخ داده که او نمی تواند آنرا حل کند.
حضرت پس از گرفتن اقرار مجدد از هر دو طرف به آنها گفت که سرتان را داخل سوراخ کنید و به قنبر گفت:
زود باش شمشیر رسول خدا برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم. غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و سر خود را بیرون کشید.
امیرالمؤمنین (ع) رو به غلام کرده و گفت:
مگر تو ادعا نمی کردی من غلام نیستم. گفت آری ولکن این مرد به من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم!!
ایران از نظر خیلی کشورها تحریمه. و جالب اینه که کشورایی تحریم میکنن که ...
گرمه رو یکی از روستاهای همجوار که گرمه ایها دل خوش ازشون ندارن تحریم کردن.
دلیل کارشونم این بوده که نماینده محبوبشون تو گرمه رای کمتر آورده.
اونام گرمه رو تحریم کردن تا جایی که قرار بود واسه مسابقات عید تیم بدن که منصرف شدن.
حالام گرمه ایها بدونید تحریمید. یعنی دیگه از فرودگاهاشون نمی تونید استفاده کنید.
دیگه نمی تونید محصولات اونجا رو به گرمه بیارید. مثلا دیگه نمی تونید خرما بیارید گرمه.
گر آب به روی شه دین بست یزید کردند یزیدیان دگر بار چنین
او که جوانی نورس بود سراسیمه و شوریده حال در کوچه های مدینه گردش میکرد و پیوسته از سوز دل به درگاه خدا می نالید " ای عادلترین عادل ها میان من و مادرم حکم کن". عمر به وی رسید و گفت:
ای جوان چرا به مادرت نفرین میکنی؟
جوان گفت: ای خلیفه، مادرم مرا نه ماه در شکم خود نگه داشته و پس از تولد دو سال به من شیر داده و چون بزرگ شدم و خوب و بد را تشخیص دادم مرا از خود دور کرد و گفت تو پسر من نیستی!
عمر به زن رو کرده و گفت:
این پسر چه می گوید؟
زن گفت: ای خلیفه سوگند به خدایی که در پشت پرده نور پنهان است و هیچ دیده ای او را نمی بیند و سوگند به محمد (ص) و خاندانش من هرگز او را نمی شناسم و نمیدانم از کدام قبیله است. قسم به خدا او می خواهد به وسیله این ادعایش مرا در بین بستگانم رسوا کند و من دوشیزه ای هستم از قریش و تاکنون شوهر ننموده ام.
عمر به زن گفت آیا شاهدی برای این مطلب داری؟
زن گفت آری و هشتاد نفر از برادران عشیره ای خود را جهت شهادت حاضر ساخت. گواهان نزد عمر شهادت دادند که این پسر دروغ می گوید و می خواهد با این تهمتش زن را در بین طایفه اش خوار سازد.
عمر به ماموران گفت: جوان را بگیرید و به زندان ببرید تا از شهود تحقیق زیادتری شود و چنانچه گواهیشان به صحت پیوست بر جوان حد افترا جاری کنم.
ماموران جوان را گرفتند و به طرف زندان به راه افتادند که حضرت امیر(ع) را دیدند. جوان چون نگاهش به آن حضرت افتاد جریان را به او گفت.
امیرالمومنین (ع) به ماموران فرمود: جوان را نزد عمر برگردانید.
عمر از دیدن جوان برآشفت و گفت: من دستور داده بودم جوان را زندانی کنید چرا او را برگردانیدید؟
ماموران گفتند: ای خلیفه! علی بن ابیطالب دستور داد جوان را نزد تو برگردانیم و ما از خودت شنیده ایم که گفته ای هرگز از دستورات علی (ع) سرپیچی مکنید.
در این هنگام حضرت علی (ع) وارد گردید و فرمود: مادر جوان را حاضر کنید.زن را آوردند. آنگاه رو به جوان کرده و فرمود: چه می گویی؟
جوان داستان خود را بیان کرد و سپس حضرت علی (ع) رو به عمر نمود و فرمود:
آیا اذن میدهی بینشان داوری کنم؟
عمر گفت: سبحان الله ! چگونه اذن ندهم با آنکه از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود:
علی بن ابیطالب از همه شما داناتر است.
در این وقت امیرالمومنین (ع) به زن فرمود: آیا برای اثبات ادعای خود گواه داری؟
گفت: آری و شهود را حاضر ساخت و آنان هم گواهی دادند! آن حضرت فرمود:
اکنون چنان بینشان داوری کنم که آفریدگار جهان از آن خشنود گردد. قضاوتی که حبیبم رسول خدا (ص) به من آموخته است. سپس به زن فرمود:
آیا ولی و سرپرست داری؟ زن گفت: آری این شهود همه برادران و اولیاء من هستند.
امیرالمونین(ع) به آنان رو کرده و فرمود: حکم من درباره شما و خواهرتان پذیرفته است؟
همگی گفتند آری. سپس حضرت فرمود: گواه میگیرم خدا را و تمامی مسلمانانی را که در این مجلس حضور دارند که عقد بستم این زن را برای این جوان به کابین چهارصد درهم از مال نقد خودم. ای قنبر برخیز درهم ها را بیاور. قنبر درهم ها را آورد! علی (ع) آنها در دست جوان ریخت و به او گفت:
این درهم ها را در دامن زنت بینداز و نزد من میا مگر آنکه در تو اثر زفاف باشد " یعنی غسل کرده باشی". جوان درهم ها را در دامن زن ریخت و گفت برخیز.
در این هنگام زن فریاد برآورد "آتش آتش". ای پسر عم رسول خدا (ص) می خواهی مرا به عقد فرزندم درآوری؟ به خدا سوگند این پسر من است.
آنگاه علت انکار خود را چنین شرح داد:
برادرانم مرا به مردی فرومایه تزویج نمودند و این پسر از او بهم رسید و چون بزرگ شد مرا تهدید کردند که فرزند را از خود دور سازم. به خدا سوگند او پسر من است. و دست فرزند را گرفت و روانه شد.
در این موقع عمر گفت: اگر علی نبود عمر هلاک میشد.
نام محدثه دارای دو تلفظ است:
۱) «محدثه» به فتح دال، یعنی زنی که برای او حدیث گفته میشد.فرشتگان با فاطمه زهرا سخن میگفتند.
۲) «محدثه» بکسر دال یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث میکند.
زهراء، مونث أزهر است، که در لغت، درخشنده، روشن، معنی میدهد.
لقبهای فاطمه زهرا فراوان است که قسمت کمی از آن به صورت زیر است:
انسیه، بتول، تقیه، حبیبه، حُرَّة، حوراء، حوریه، راکعه، رشیده، رضیه،
ریحانه، زهره، ساجده، سعیده، سیده، شهیده، صابره، صادقه، صدوقه، طیبه،
عارفه، عالیه، عذراء، عزیز، علیمه، عدیله، فاضله، فریده، کریمه، کوثر،
کوکب، مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، موفقه،
مهدیه، مؤمنه، ناعمه، نقیّه، والهه، وحیده، انسیة، نوریة، حانیة، رحیمة،
رشیدة، محترمة، صابرة، سلیمة، صفیة، حدیثه، محتشمة، جلیلة، حکیمة، فهیمة،
حنانة
کنیه، برای تعظیم و تکریم اشخاص به کار میرود. حضرت فاطمه زهرا کنیههای زیادی دارد، که تعدادی از آنها بدین صورت است:
طاهرة یعنی زن پاکیزه از نجاست و نقص.
زَکیّة در لغت پاکیزه بودن و رشد و نمو را معنی میدهد. پاکیزه بودن از هرگونه رجس، گناه و یا صفات رذیله، که در شرح نام «طاهره» آمده.
فاطمه زهرا دارای صفت رضا بود، یعنی هر سختی و مصیبت و رنجی را که خداوند برای او مقدر کرده بود، تحمل میکرد و به آن راضی بود.
فاطمه زهرا دارای صفت رضا بود، یعنی هر سختی و مصیبت و رنجی را که خداوند برای او مقدر کرده بود، تحمل میکرد و به آن راضی بود. «مرضیه» بود، یعنی در این مقام به درجهای رسیده بود که خداوند نیز اعمال او را تأیید میکرد و از تمامی اعمال او راضی بود.
تو کتاب یغمای جندقی وقتی داره روستاهای منطقه رو معرفی میکنه ، گرمه رو یه روستایی معرفی میکنه که بیش از چند روستا زیر مجموعش به حساب میاد.
روستاهایی مثل: عروسان ، نیشابور ، آبگرم ، خنج و دادکین که یه زمانی جزئی از گرمه بودن و الآن نیستند.
عین ایران که زمانی 25 کشور جزء قلمرواش بودن و الآن...