روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

اولین شهید ارمنی دفاع مقدس

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ شهید «زوریک مرادیان» از جوانان پاک نهاد این سرزمین است که با آغاز جنگ تحمیلی در لشکر 64 ارومیه خدمت می کرد و در نوزدهمین روز از آغاز جنگ تحمیلی در راه آرمانهایش به شهادت رسید.

 شهید «زوریک مرادیان» تنها فرزند ذکور زوج زحمتکش «واهان» و «کاتاری» در هفتم تیرماه 1339 در تهران چشم به جهان گشود. در سال های تحصیل دوران ابتدایی در دبستان «ساهاکیان»، با اینکه به اتفاق والدین و چهار خواهر خویش:«دیانا»، «اُفیک»، «ژانت» و «روبینا» در یک اطاق زندگی می‌کرد، لیکن همیشه شاگرد اول بود. تحصیلات دوره راهنمایی و متوسطه را در دبیرستان ارامنه «کوشش داوتیان» ادامه داد، اما در عین ناباوری خویشاوندان و دوستان و با وجود قبولی در امتحانات اعزام به خارج، این جوان با استعداد، سال آخر دبیرستان را ناتمام گذارده و داوطلبانه چند ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به خدمت سربازی رفت.

پس از طی سه ماه دوره آموزشی در «شاهرود» به لشگر 64 ارومیه منتقل گردید. سر انجام بعد از هشت ماه خدمت و در حدود سه ماه پس از اینکه همرزمانش با استفاده از باقیمانده پلو و چوب کبریت، برایش کیک آماده کرده و جشن تولد او را در سنگر برگزار نمودند، بر اثر اصابت ترکش خمپاره و جراحت شدید، تقریباً 19 روز بعد از شروع جنگ تحمیلی به خیل عظیم شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس پیوست. وی اولین شهید نظامی ارمنی تاریخ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران محسوب می‌گردد.
با شهادت «زوریک» کوچه ای که وی در محله «حشمتیه» (سردارآباد) در آن ساکن بود، در سوگ فرو رفت. همسایگان مسلمان اطراف منزل خانواده «مرادیان» دسته دسته با گریه همدردی خود را اعلام می‌کردند. آن ها، دو حجله نیز برای شهید «مرادیان» در سر کوچه قرار دادند.پیکر اولین شهید نظامی ارمنی «زوریک مرادیان»،پس از انجام مراسم مذهبی در روز بیست و چهارم مهر 1359 در گورستان ارامنه (در جاده خراسان) در میان حزن و اندوه جمعیت کثیری به خاک سپرده شد. 
شهید «زوریک مرادیان» به روایت مادر ش:
بعد از سه ماه (از شروع خدمت زوریک) ما نمی‌دانستیم که جنگ شروع خواهد شد. نزدیک بهار بود که او{زوریک} به دخترم زنگ زد و گفت که می‌خواهند ما را ببرند اطراف ارومیه. ایام «عید پاک» بود و گفت که با قطار ما را می‌برند. ما هم جمع شدیم، آجیل و تخم مرغ رنگ شده و چیزهای دیگر با خود بردیم. رفتیم پیش «زوریک». گفتند: آماده باش می‌باشد. ما آن موقع نمی‌فهمیدیم که آماده باش یعنی چه؟ بالاخره آن ها را از آنجا بردند. در نامه نوشته بود که مادرجان تمام دوستانم از چیزهایی که داده بودی، خوردند، تخم مرغ های رنگ شده را نیز همین طور. همیشه نامه می‌داد که خوب هستند تا اینکه خبر دادند که ما را به «پیرانشهر» می‌برند. هر وقت که به مرخصی می‌آمد می‌گفت: مادر جان، نگران من نباش، مرا خیلی دوست دارند، (اعضای اصلی) خانواده، همه اینجا هستند. ولی مثل اینکه به من الهام می‌شد، می‌گفتم: «زوریک» جان خیلی مواظب خودت باش. او 9 ماه خدمت کرده بود.

پدرش روی تریلی کار می‌کرد. یک روز صبح بیدار شدم به پدرش گفتم: خیلی نگران و دلواپس هستم. شب خواب دیدم، مثل اینکه زانوی «زوریک» تیر خورده و خونی شده بود. جیغ کشیدم، ولی «زوریک» دست گذاشت روی پایش و گفت چیزی نشده است. روز بعد توی کوچه دو سرباز را دیدم که همین طور به درب ما نگاه می‌کردند، مثل اینکه دنبال آدرسی باشند. نگاه کردم و گفتم: مادر به فدایتان، خدایا اینها کی هستند؟. چند قدم نرفته، باز ایستادم. همسایه های ما همه مسلمان بودند. ما در «حشمتیه» زندگی می‌کردیم و درآن موقع همسایه روبرویی ما ازآن طرف آمد. از زبان سربازها فقط نام «مرادی» را شنیدم: سرباز «زوریک مرادی» خانه شان کجاست ؟ برگشتم، گفتم: بله پسرم است، من مادرش هستم. چیه، شما دوستان «زوریک» هستید؟. یک کاغذ در دستش بود و هی آن کاغذ را توی دستش جمع می‌کرد. گفت: مادر، تو خونتون مرد هست؟. این را که گفت، من جیغ کشیده و از هوش رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم. چشم باز کردم و دیدم تمام همسایه ها و فامیل جمع شده اند. فهمیدم که پسرم شهید شده است.

ازآن روز به بعد شوهرم زمینگیر شد. فقط 9 نوبت در بیمارستان بستری شده است. او نتوانست سر کار برود. دوستان مسلمان «زوریک» برایش حجله گذاشتند، بالا و پائین کوچه و خیلی زیاد با ما همدردی و نسبت به ما ابراز محبت کردند. برای «زوریک» در مسجد ختم گرفتند. بعد از چهلم «زوریک» یکی از دوستان مسلمان او نیز در کوچه ما به شهادت رسید. به ما گفتند چون «زوریک» اول شهید شده، اسم کوچه را به نام «زوریک مرادی»می گذاریم، ولی شوهرم نپذیرفت: «حسین» نیز از دوستان «زوریک» بوده و آن دو همبازی بوده اند. اسم کوچه را به نام «حسین» بگذارید. و اسم کوچه را به نام «حسین گرامی»، نامگذاری نمودند.

آقای مهندس «وارطانیان»، نماینده سابق ارامنه تهران و شمال مجلس شورای اسلامی برای هفتم و چهلم فوت پدر «زوریک» به منزل ما آمده اند. برای خرید این خانه هم، آقای «وارطانیان» به ما کمک کردند. به بنیاد شهید رفتم. کمی، آن ها به ما کمک کرده اند و کمی هم ما گذاشتیم و این خانه را خریدیم. موقع بیماری شوهرم، آقای مهندس «وارطانیان» هر ماه یا 15 روز یک بار به دیدن شوهرم می‌آمد.

«زوریک» علاقه خاصی به بچه های خواهرش داشت و هروقت که به مرخصی می‌آمد به دیدن آنها می‌رفت. «زوریک» خوب خدمت می‌کرد. او از دوران سربازی به خوبی یاد کرده و می‌گفت: خیلی خوب است. اگر ما تنها بودیم، اصلاً نمی‌دانستیم که چکار باید می‌کردیم. اگر این همدردی و کمک مردم نبود، ما نمی‌توانستیم داغ از دست دادن فرزند خود را تحمل کنیم. پدرش دو بار «زوریک» را در خواب دیده است: «زوریک» به پدرش نزدیک شده و می‌گوید: پدر چرا اینجا ایستاده ای؟ پدرش گفت: پس چکار کنم؟ گفت: بیا این جا پیش من، ببین چه باغ بزرگی خریده ام، ببین چه باغی است، وسط آن، درخت سیب قرمز است. پدرش بعد از شهادت «زوریک» مریض شد و فوت کرد و دخترم نیز به M.S دچار گردید. ما تمام وسایل «زوریک» را حفظ می‌کنیم، حتی لباسی را که آخرین بار به تن داشته است.
با مادر شهید «حسین گرامی»، دوست دوران کودکی «زوریک» که او هم شهید شده و مسلمان است، دوست بوده و سالها است که با هم رفاقت داریم.

حسن سخنگو شد!!!

مراسم عید غدیر روز پنج شنبه در مسجد جامع گرمه برگزار شد.


در این مراسم حسن سعیدی بعنوان سخنگوی کانون فرهنگی جوادالائمه گرمه انتخاب شد.

فیلم اعلام حسن برای حضور مردم در مسجد را به دو زبان گرمه ای و فارسی میتوانید مشاهده و دانلود کنید:




دانلود فیلم حضور در مسجد به زبان گرمه ای


دانلود فیلم حضور در مسجد به زبان فارسی



محرم قدیم گرمه

با نزدیک شدن به ماه محرم ، یک قطعه خیلی کوتاه یک دقیقه ای از محرم چنید سال پیش گرمه برای دانلود گذاشتم که میتونید دانلود کنید و ازش لذت ببرید.


این صدا مربوط به آقای دستان هست که نوحه پشت نخل را میخونه.


دانلود صدای نوحه پشت نخل


ضمنا یک عکس قدیمی از عاشورای سال 1357 در صحن امامزاده جنید هم هست که اگه میشناسید برای ما بنویسید.


نمایش تصویر واقعی و بزرگ تر عکس


 
   ادامه مطلب ...

تبریک تولد

با خبر شدیم که آقای حسین آلداوود پسر سید رضا صاحب فرزند شدند.


از طرف نویسندگان و مدیریت سایت به ایشون و خانواده ی محترمش تبریک گفته و از خداوند صحت و کامیابی را برای ایشان آرزومندیم.



خیمه ها می سوزد و ...

شام غریبان سال گذشته برای اولین بار طی چند سال گذشته و بصورت آزمایشی به همت جوانان روستا مراسم تعزیه ای مختصر در صحن حسینیه گرمه برگزار شد.


هر چند این تعزیه فی البداهه و امتحانی بود ، ولی امسال به امید خدا شاهد مراسم باشکوه تر و خالصانه تر خواهیم بود.

لذا از کلیه عزیزان و اعضای هیئت عاشقان حضرت ابالفضل روستای گرمه خواهشمندیم که نظرات سازنده و پیشنهادهای خوب خود را در رابطه با برگزاری این مراسم در شام غریبان امسال برای ما ارسال نمایید.


نقطه نظرات خود را در رابطه با چگونگی برگزاری، نحوه اجرا،نوحه های قدیمی،مکان برگزاری و هر چیزی که به نظر شما به بهتر برگزار شدن این مراسم کمک میکند به ما اعلام کنید.


ضمنا با کمک های مالی خود برای اجرای این مراسم و دیدن این خیمه سوزیها ، ان شاء الله آتش آخرت را به چشم نبینید.

شاید اجرای این مراسم با پرداخت حتی یک هزار تومانی شما بهتر انجام گیرد.


شماره کارت 6277601004983241 پست بانک ، به نام آقای سید یحیی موسوی


عکسهایی از این مراسم در سال گذشته



----------------------------



-----------------------



--------------



بگردید و اشتباه را پیدا کنید!!!


اگه گفتی اشتباهش کجاست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد

به ادامه مطلب بروید 
ادامه مطلب ...

روزت مبارک فداکار

راستش نمیدونم اگر قرار بود حاضر بودم که یک آتش نشان باشم یا نه؟

آتش نشانی ، مثل بعضی از شغل های دیگه ، از مهم ترین حرفه ها به حساب میاد.مثل معلمی یا پرستاری یا خیلی چیز های دیگه.


ولی چیزی که واضحه این هستش که  واقعا آتش نشانها فداکارند.

من از بچگی یک جمله بیشتر در مورد آتش نشانها نمیدونم و اون هم اینه که " آتش نشانی شغل نیست ، عشق است."


روز آتش نشان به تمام آتش نشانهای عزیز دنیا ، بخصوص ایرانیهای عزیز گرامی باد.


از همین درگاه هم به آقای مهدی هوسی به عنوان یک زحمت کش در این عرصه تبریک گفته و از خداوند منان برای او و تمامی آتش نشانهای عزیز بهترین ها را خواستاریم.



سفری به قطعه های بهشتی ایران زمین

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  یادمان رزمنده ها را به یاد گذشته و روزها پر از شور و خطر و انسانیت جبهه ها می اندازد و البته برای افرادی که سن چندانی ندارند محلی است تا با دلاورمردان میهنشان بیعت کنند و همچنین از آن ها درس مردانگی و آزادگی بگیرند. برای ان دسته از افرادی که نمی دانند چگونه و کجا باید از یادمان ها دیدن کنند امروز به معرفی آن ها می پردازیم:

** یادمان فکه

این منطقه در شمال غرب استان خوزستان قرار گرفته است. فکه از شمال به منطقه چنانه، از غرب به خط مرزی و از جنوب به تنگه چزابه و بستان محدود می‌شود. فکه به صورت رملی و شن های روان است. این منطقه ابتدا به دست دشمن فتح شد و سپس 16 ردیف مانع در آن قرار داد. فکه محلی است که در عملیات والفجر مقدماتی و یک خون شهیدان ایرانی را به خود دید . سردارانی همچون حسن باقری، مجید بقائی و مرتضی آوینی است. 


نمایش کامل مناطق جنگی در ادامه مطلب...


 

ادامه مطلب ...

ثروتمند و فقیر

هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخند کسی نیازی نداشته باشد ؛


و هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند به کسی لبخند ببخشد...


دیگر نیست!!

آخرین مکان بازی های دوران بچگی ،

پر خاطره ترین خاطره گرمه؛


چوپان دروغگو

چوپان قصه ما دروغگو نبود؛

او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سر میداد.


افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد و همه در پی گرگ بودند. در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست!!